نیروگاهی ۲۰ هزار مگاواتی به نام «نوجوانی»

یادداشت


|





منبع

نوجوان که بودم با همه عادت‌ها دشمن بودم؛ حتی شنیده بودم که نماز هم اگر از سر عادت باشد، فایده‌ای ندارد.



آیا این خبر مفید بود؟

به نظرم ارزش هر کاری به انتخابش بود. وقتی می‌دیدم بعضی از بچه‌ها کلی کارهای خوب را از بچگی با تلاش مادر و پدرشان مثل یک عادت حفظ کرده‌اند اصلاً بهشان حسودی‌ام نمی‌شد. تازه، دلم هم برایشان می‌سوخت!

گذشت … هر جوری بود گذشت. حالا از آن سال‌ها گذشته و بدون اینکه از عادت‌گریزی اوایل نوجوانی ام پشیمان باشم شدیداً دل‌بسته عادت‌های خوب‌ شده‌ام.

اما چرا؟

باید رانندگی کرده باشی تا خوب درکش کنی. راننده تازه‌کار، به گاز و کلاج و ترمز فکر می‌کند، برای هر راهنما زدن، کلی فسفر می‌سوزاند و سر هر دوربرگردان، رَبّ‌ورُبّش را یاد می‌کند؛ پس نه می‌تواند وسط رانندگی ویترین بوتیک‌های کنار خیابان را دید بزند، نه به ساندویچش گاز خوبی بزند، نه از پادکستی که گوش می‌کند لذت ببرد . 

راننده ماهر، هنوز هم کلی انتخاب دارد، ولی انتخاب‌هایش، روی بستری از عادت‌کردن به تعویض دنده و کلاج و ترمزگرفتن، سوار شده است. 

کلی کار دیگر می‌کند، بدون اینکه نگران باشد جعبه دنده خرد کند …

اما، کی وقت عادت‌کردن است؟

موتور آدم در نوجوانی نیروگاه بیست هزارمگاوات برق حرارتی است. نگو پووف، نگو «من که اصلاً جون ندارم اندازه مادربزرگم هم بدو بدو کنم»، نگو «بابا نسل ما رو نمی‌شناسی، ما خسته‌تر از این حرفاییم!»

دقیقاً، تو، از شدت انرژی، یک نیروگاه بیست هزارمگاواتی هستی! فقط انگیزه‌اش نیست، وگرنه همین الآن از مدرسه زنگ بزنند که فردا ۵ صبح، اردوی رامسر، تا خود مدرسه حاضری کلاغ پر بروی.

بیا و امروز با استفاده از این انرژی، عادت نکن! فقط عادت‌ها را تست کن.

بخوانید:  فیلم منتشر شده در فضای مجازی درباره کارتخوان‌های هوشمند عرضه نان چقدر حقیقت داره؟

باشگاه جوانی خبرگزاری برنا: می‌خواستم هر لحظه انتخاب کنم، تصمیم بگیرم، از سر اینکه برنامه ثابت من است، عادت کردم و چشم‌بسته حفظی، سمت چیزی نروم.


انتهای پیام/





نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف