اگر از چند نقش اشتباهش در سینما فاکتور بگیریم و ورود و خروجش به حواشی را از ملزومات یک سینماگر کم سر و صدا ندانیم باید گفت شهاب حسینی به رغم کم کاریاش امروز در اوج است و میتواند به جای انتخاب عرصهی تهیهکنندگی کماکان در سینما جلوی دوربین بزرگی کند و سینما را از وجود یک شهاب حسینی کمحاشیه، با تمرکز، خوش سلیقه، باهوش بیبهره نسازد.
حالا باید گفت باز نوبت به شهاب حسینی رسید؛ روزی که با یکی دو برنامه را در تلویزیون در مقام مجری دیده شد هرگز کسی فکر نمیکرد که سوپر استار سینمای ایران روزی مجری برنامهی «اکسیژن» تلویزیون بوده باشد اما وقتی «شهاب حسینی» با پلیس جوان سیروس مقدم در قوارههای یک ستاره ظاهر شد این خط و نشان را برای سینما کشید که با توجه به استایل صورت، حس و حال چهره، فیزیک و لحن دست نیافتنیاش به زودی حرفهایی جدیتر خواهد داشت.
با نگاهی فنی و تخصصیتر اگر بخواهیم به انتخاب خانوادهی محمودی در خصوص نقش(محب) در سریال «زیرپوست شیر» نگاهی جدیتر داشته باشیم به این نتیجه میرسیم که شک همیشگی موجود در صورت شهاب حسینی به خصوص در فاصلهی دو ابرو و اندازهی چشم و عمق نگاهش او را برای یک نقش کارآگاه از پیش موفق میبیند چرا که در ذات شخصیت شهاب حسینی یک ناملایماتی محسوس است که با ملایمات صورتش ترکیب و از او چهرهای گنگ و دست نیافتنی میسازد لذا امروز در اوج پختگی شاید بهترین انتخاب برای نقش پلیس یا کارآگاه داغ دیدهای که پروندهای را تا انتها رفته و امروز هنوز سرخط است باشد که شاید برخی با سلیقهای متفاوت جای دو بازیگر اصلی این سریال را تغییر میدادند و نقش کارآگاه به «هادی حجازیفر» میرسید و شهاب حسینی نقش پدر بازنده را به عهده میگرفت.
اگرچه شهاب حسینی در محوریت سریال «زیر پوست شیر» به خصوص در دو قسمت ابتدایی نبود و حالا بر راس هرم داستان است اما بیتردید باید گفت ترکیب جدید شکل گرفته در سریال «جمشید محمودی» موقعیتی است تا در فرصتهای مشابه توانمندیهای دو بازیگر را که شباهتهای بسیاری در کارشان دیده ایم به مقایسه بنشینیم.