1.افزایش احساس رضایتمندی از زندگی: در جامعة مدرن، خانه پیوسته در حال تنگتر شدن است؛ هم از نظر جغرافیایی با کوچکتر شدن خانهها، هم از نظر ارتباطی با محدود شدن ارتباطات طایفهای و محلی، و هم از نظر ارزشی با تحقیر خانهداری و خانهنشینی. بنابراین ورود به فضای اجتماعی و عرصة اشتغال، حتی هنگامی که وظایف کاری نسبتاً کسلکننده باشد، میتواند نیاز زن به ورود به عرصههای وسیعتر و کسب تجربههای نو را به همراه داشته باشد، نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را تأمین کند و او را از فضای خانه آزاد سازد، و به همین دلیل برای زنان لذتبخش است. از سوی دیگر، «ارزشگذاریهایی که در فرهنگ مدرن دربارة استقلال مالی و اشتغال صورت میگیرد، رقابت برای کسب موقعیتهای شغلی را به مثابة یک ارزش جلوهگر ساخته و افرادی که در این مسابقه موفق به احراز مشاغل شده احساس پیروزی میکنند» (بارت،13:1385).
روی آوردن زنان به اشتغال خارج از خانه و تمایل به کسب درآمد اقتصادی در جامعه امروز دارای علل و عوامل متعددی است. بعضی از مهمترین این علل عبارتند از:
2.افزایش کیفیت تربیت فرزندان: عده ای معتقدند که زن شاغل به عنوان فردی که تجربه های اجتماعی بیشتر و متنوع تری در نسبت با زن خانه نشین داشته است، در مقام مادری و تربیت فرزند نیز زمینه های مستعدتری برای ایفای بهتر این نقش در مقایسه با همتای خانه دار خود دارد. برخورداری از دایره لغات گسترده تر، کسب تجربه های روزمره متنوع و مهمتر، مفاهیم و اندوخته های دانشی و اطلاعاتی غنی تر، بینش اجتماعی عمیق تر، اعتماد به نفس بالاتر و… بخشی از مزیت های زن شاغل نسبت به زن خانه دار در تربیت فرزند خویش است.
2.تقویت حس اعتماد به نفس: انجام فعالیت های اجتماعی خروجی محور که از سوی عده ای مورد ارزیابی قرار گرفته و بابت آن دستمزد به فرد پرداخت گردد، حس اعتماد به نفس را در فرد ایجاد و تقویت می کند. اشتغال و فعالیت اقتصادی نیز برای زنان همین تاثیر را به همراه دارد. در واقع، زن با کار و فعالیت اجتماعی، قدرت خلاقیّت، کارآیی و استقلال بیشتری مییابد. زن در ازای دریافت وجه حاصل از فعالیتهای اجتماعی و همچنین تبادل اطلاعات و تعامل اجتماعی، استقلال عمل بیشتری مییابد و بهتر میتواند در برابر مشکلات خانه و محیط کار، تصمیمگیری و مداخله نماید.
1. تغییر در ساختار و انسجام خانواده: خانواده منسجم و موفق خانواده ای است که در عین همکاری و همیاری دو جنس، اهتمام اولیة زن به کارهای خانه (بهترتیب همسری، مادری و خانهداری) و اهتمام اصلی مردان به تأمین اقتصادی خانواده و انجام وظایف پدری و همسری باشد و تغییر در قوانین و قواعد مربوط به این نظام صحیح نیست. مشاهدة موارد عینی نشان میدهد اشتغال زنان تا اندازهای این کارکردها و انسجام ساختاری را تغییر میدهد. مردان انتظار مییابند زنان دارایی خود را برای هزینههای خانواده صرف کنند. زنان نیز متوقع میشوند که در مدیریت خانواده بهطور مستقیم دخالت و مدیریت مردان را به چالش بکشند. در این موقعیت زنان توقع دارند مردان بهطور مساوی مسئولیتهای خانهداری و بچه داری را تقسیم کنند و به دوش گیرند. در برابر، مردان انتظار دارند زنان دربارة نفقه چانهزنی نکنند. حتی زنانِ خسته از کار در مقابل خواسته زناشویی شوهران وظیفهای را متوجه خود نمیبینند. (علاسوند:1387)
3. افزایش سن ازدواج: دختران با احراز فرصتهای شغلی موقعیتهای اجتماعی تازهای مییابند و شرایط سختتری برای ازدواج خود در نظر میگیرند. «یک زن شاغل تمایل چندانی ندارد که با فردی جویای کار یا با شخصی با موقعیت شغلی پایینتر ازدواج کند» (حمیدی،187:1379). از سوی دیگر، دغدغة حمایت اقتصادی، خود یکی از انگیزههای تمایل به ازدواج است که در زنان دارای مشاغل ثابت و حمایتهای تعیین شدة ایام بازنشستگی کمتر دیده میشود. بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که دختران شاغل به سن تجرد قطعی برسند.
پیامدهای اشتغال زنان را می توان در دو حوزه فردی و خانوادگی بررسی کرد:
الف-1) علل فرهنگی و هویتی
جامعة ایرانی از دیرباز سبک زندگیای را برگزیده است که گاه آن را فرهنگ مقایسه و چشم و هم چشمی میخوانند. در این فرهنگ واژة «آبرو» کاملاً پر کاربرد، و به معنای حفظ وجهة شخصی و خانوادگی در برابر دیگران است. این وضعیت در جامعة ایرانی رفتهرفته مرزهای طبقاتی را درنوردیده است؛ چنانکه اشخاص و خانوادهها در زندگی روزمره، خود را با طبقات اجتماعی دیگر مقایسه و الگوهای رفتاری آنان را اقتباس میکنند. تأثیر الگوی مقایسهای را در رفتار اعضای خانواده، نوع پوشش، فرهنگ غذایی، حتی در چینش سفره، خانهآرایی، گذران اوقات فراغت، میزان و نوع مهریه، تحصیلات عالی و اشتغال میتوان دریافت(رفیع پور،208:1379). در این وضعیت، موضوعاتی چون تحصیلات عالی و اشتغال زنان، با سرعت به سرمایة اجتماعی خانواده و ابزاری برای کسب آبروی اجتماعی تبدیل میشود.
2. تعارض نقش های همزمان: به طور طبیعی بعضی مشاغل، بهویژه مشاغل مدیریتی تفکری ویژه میطلبند. مآلاندیشی، تمرکز نکردن بر جزئیات و قدرت واگذاری بخشهای گوناگون یک کار یا پروژه به افراد دیگر، بخشی از این سبک تفکرند که با سبک تفکر در خانه متفاوت است؛ سبکی که در آن به جزئیات توجه میشود و باید دربارة بسیاری مسائل زود تصمیم گرفت. یک زن در موقعیت مادر و همسر کارهای خود را کمتر به کسی واگذار میکند و آنها را به سرعت انجام میدهد. جمع کردن بین دو شیوة تفکر و دو نوع عملکرد، کار سختی است. زن در موقعیت مادر باید بتواند بر جزئیات رفتاری تمرکز کند و در موقعیت یک زن شاغل میآموزد که کلینگر و دوراندیشتر باشد.(علاسوند:1387)
الف-3) ترس از آینده
نویسنده : فاطمه خالقی
2. تضعیف روابط درست و بانشاط زوجین: اگر آنچه در مورد نخست بیان شد رخ دهد یا آنکه وضعیت کاری زن، فرساینده باشد، بهاحتمال بسیار روابط زن و شوهر تهدید میشود. ممکن است سطح گفتگوهای دوسویة زوجین از نظر کمی و کیفی نامطلوب شود و با ایجاد تنش، بهخاطر رسیدگی نکردن به امور خانه، اخلاق رقابتی میان زن و شوهر پدید آید. همة این موارد بهطور قطع بر روابط زناشویی زن و شوهر اثر میگذارد. این روابط در عین خصوصی بودن، پرتأثیرترین بخش زندگی مشترکاند. احساس کفایت و رضایت حاصل از روابط درست و بانشاط در همة زندگی مؤثر است. در برابر، احساس نارضایتی نیز به همة مسائل زندگی سرایت میکند. رابطة قانونی زناشویی، گزینة منحصربهفرد ارضای نیازهای جنسی است. اگر مردی احساس کند همسرش به همة امور توجه میکند، مگر نیاز جنسی شوهر که یکی از مقاصد مهم و عفتبخش ازدواج است، بهزودی میپندارد که با زنی واقعی و خوب زندگی نمیکند. در برابر، برخوردهای نادرست و عصبی شوهر، انتظارهای بیش از حد توان و حتی تحقیرها و توهینهایی که هنگام تنش متوجه زن میسازد، به شدت بر توانایی عاطفی و میل جنسی زن تأثیر میگذارد و رغبت او را برای برقراری روابط سالم از میان میبرد.(علاسوند:1387)
اشتغال زنان دارای نتایج و پیامدهای مثبت و منفی متعددی برای خود زنان می باشد که در ادامه به بررسی
هریک از این پیامدهای مثبت و منفی فردی پرداخته و آنها را تحلیل خواهیم کرد. پیامدهای مثبت اشتغال زنان برای زنان عبارتند از:
الف-5) افزایش اوقات فراغت
1.کمک به اقتصاد خانوار: تحولات اقتصادی در سالهای اخیر به سمتی پیش رفته است که امروزه مدیریت هزینه های خانوار از حد کفاف حقوق مرد به عنوان سرپرست خانواده فراتر رفته و نیاز به درآمدهای مکمل برای تامین نیازهای معیشتی خانواده در اغلب خانواده ها احساس می گردد. اگرچه بخش از این پدیده ناشی از مصرف گرا شدن خانواده ها و هزینه کردن درآمدها در بخش های غیر ضروری زندگی و تجملی زندگی است اما وضعیت اقتصادی و رفاهی جامعه نیز تاثیر زیادی در این روند داشته است. اشتغال زنان و کسب درآمد توسط آنها در تامین بسیاری از هزینه های زندگی خانواده کمک خوبی برای مرد و سرپرست خانواده می باشد.
1. فشار مضاعف: خانه و محل کار به دو تعهدِ یک فرد نیاز دارند. انجام کامل و درست نقش در خانه به توجه و زمان کافی نیاز دارد و انجام نقش اجتماعی که برنامهریزیشده، زمانمند و نامنعطف است نیز به همین مقدار توجه و تعهد نیاز دارد. روشن است که دو تعهد و دلمشغولیِ یک اندازه برای فرد، وظایف را بر دوش او سنگین میکند. ایفای هم زمان نقشهای خانگی و اجتماعی، هم به دلیل ناهمخوانی بسیاری از مشاغل اجتماعی با ویژگیهای زنانه، و هم بهدلیل فشار ناشی از جمع بین این دو فعالیت، زنان را آسیبپذیر میسازد» (زعفرانچی،54:1389).
به گزارش خبرگزاری برنا، اشتغال و فعالیت اقتصادی یکی از نقش هایی است که دین مبین اسلام برای زنان در جامعه مجاز شمرده است که البته عهده دار شدن این نقش برای زنان جنبه وظیفه و فریضه ندارد. عنایت به آیات قرآن (قرآن کریم، بقره:234 ؛ نساء:32 ؛ قصص:23) و روایات فراوان (بحارالانوار: ج100، ص9 ؛ وسائل الشیعه: ج12، ص49 ؛ مستدرک الوسائل: ج۱۳، ص۱۲) که بر جواز اشتغال برای زنان دلالت دارند و نیز گزارش های تاریخی از سیره زنان اهل بیت(ع) و زنان صحابه که به اشتغال و کسب درآمد می پرداختند و پیامبر اکرم(ص) نیز مخالفتی با آن نداشتند (وسائل الشیعه: ج22، ص246 ؛ بحارالانوار: ج47، ص49) و نیز نظرات بزرگان و اندیشمندان دینی(صحیفه نور: ج7، ص339 ؛ مقام معظم رهبری، 20/12/1375) همگی مبین این حقیقت است که اشتغال و فعالیت اقتصادی برای زنان امری مجاز و منوط به تمایل خود زن البته با اجازه و صلاحدید همسر است (قانون مدنی: ماده 1117).
الف) علل اساسی گرایش زنان به اشتغال
به نظر می رسد مقوله اشتغال زنان صرف نظر از پیامدهای بسیار آن، ضرورتی غیرقابل انکار در جامعه امروز به شمار آمده و حذف و نادیده گرفتن آن نمی تواند به مدیریت این موضوع کمکی کند. راهکار اساسی برای مواجهه با این پدیده در مقیاس فردی، فرهنگ سازی در زمینه اهمیت نقش های خانوادگی زنان و همراهی و حمایت اعضای خانواده و طایفه از زن شاغل و در مقیاس کلان، حمایت از زنان سرپرست خانوار و طراحی مدل فعالیت اجتماعی و اقتصادی زنان با محوریت خانه و خانواده می باشد.
3. مدیریت بهتر خانه: برخی بر این باورند که زن شاغل به دلیل کسب تجربه های کاری و بعضا مدیریتی و انجام فعالیت های موثر در مقیاس اجتماعی و به تبع آن کسب استقلال روحی و مادی، بهتر می تواند در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها تاثیر گذاشته و در مدیریت صحیح تر خانواده به ایفای نقش بپردازد.
اما اشتغال زنان در مقیاس خانوادگی دارای پیامدهای منفی نیز می باشد که عبارتند از:
اشتغال زنان در بعد خانوادگی نیز دارای پیامدهای مثبت و منفی متعددی است که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت. پیامدهای مثبت اشتغال زنان در بعد خانوادگی عبارتند از:
ب-2) پیامدهای خانوادگی اشتغال زنان
نظام آموزشی جدید که سبب شده است فرزندان مدت زیادی را خارج از خانه بگذرانند، و نیز توسعة صنایع خانگی، کاهش جمعیت و بعد خانوار، کوچک شدن فضای خانه و کم شدن روابط خویشاوندی، افزایش اوقات فراغت زنان را به همراه داشته است. در این وضعیت انتخاب حضور اجتماعی برای بسیاری از زنان راهی برای پر کردن اوقات فراغت بهشمار میآید و ازآنجا که مدیریت اجتماعی زمینههای متنوعی برای فعالیت اجتماعی زنان و پر کردن اوقات فراغت آنان در نظر نگرفته است، اشتغال یکی از مهمترین گزینههای پیش روی آنان خواهد بود. (طاهری نیا:1384)
ب) پیامدهای اشتغال زنان
انتهای پیام/
6. کاهش ارتباطات کلامی همسران: کاهش ارتباط کلامی با همسر نيز از ديگر پیامدهای اشتغال تماموقت زنان است. اگر نیاز به برقراری ارتباط کلامی با دیگران در محیط کار برآورده گردد، از انگیزة هم صحبتی با همسر کاسته میشود. همچنين فشار مضاعف، به خستگی زنان و ضعف در روابط کلامی میانجامد. به هم خوردن ساعات فعالیتهاي خانگی و انتقال بخشی از این فعالیتها به ساعات پایانی شب نیز میتواند همزمانی ورود به استراحتگاه را که با دقایقی همصحبتی همراه است، کاهش دهد.
ب-1) پیامدهای فردی اشتغال زنان
3. تأثیر بر فرزندخواهی: اشتغال زنان از جمله عواملی است که میتواند بر کنترل موالید و میل پدر و مادر برای داشتن فرزند تأثیر بگذارد. از زمانی که زنان به اشتغال خارج از خانه روی آوردهاند، پیوسته شمار فرزندان کاهش یافته است. از سوی دیگر، پيشرفتهاي تکنولوژيکي که تنظيم باروري را ممکن ساخت، موجب شد زنان طيف گستردهتري از انتخابهاي ممکن را پيش رو ببينند. يکي از آنها حضور در موقعيتهاي شغلي است. اهمیت یافتن این حضور و به دست آوردن استقلال مالی و جایگاه اجتماعی، بر میل به فرزندِ بیشتر بهطور جدی تأثیر خواهد گذاشت. (زیبایی نژاد،51:1389)
دگرگونیهای دهههای اخیر، در کشورهای مختلف، سبب افزایش تجرد زنان و نیز آمار طلاق شده است. به این ترتیب، دختران جوان احتمال بیشتری میدهند که در آینده فرصت ازدواج را بهدست نیاورند، یا پس از ازدواج با نگرانی بیشتری از طلاق مواجهاند. از سوی دیگر، تحولات خانواده و کم شدن اعضای طایفه، به کاهش میزان حمایتهای اقتصادی خانوادة هستهای و طایفه از اعضای خود انجامیده است. بنابراین زنان از آیندة اقتصادی خود بیمناکاند و به همین دلیل به درآمدزایی و بهویژه احراز مشاغل ثابت و اداری، تمایل دارند (باقری،73:1386).
5.افزایش مصرف گرایی و تاثیر منفی بر اقتصاد خانواده: تأثیر اشتغال زنان بر بالا رفتن قدرت خرید خانواده انکارناپذیر به نظر میرسد. با این حال میتوان در عمومیت این قاعده که اشتغال زنان بر وضعیت اقتصادی خانواده آثار مثبتی میگذارد، تردید کرد. اگر رضایتمندی اقتصادی را نسبت میان درآمدها و انتظارها بدانیم، افزایش رضایت از زندگی منوط به مثبت شدن موازنه میان درآمد و انتظار است. بنابراین «اگر درآمدها دو برابر شود اما انتظارات سه برابر گردد، نتیجهای جز افزایش احساس فقر، حرص و نارضامندی نخواهد داشت» (زاهدی،127:1382). در بسیاری از خانوادهها حضور زن در عرصة اشتغال درآمدزا به تغییر مناسبات اجتماعی و ارزشی خانواده میانجامد، عزتمندی و آبروی خانواده را افزایش میدهد. در این حالت، اعضای خانواده در پی حفظ شئونات جدید و آبروداری برمیآیند و میکوشند تا با افزایش مصرف در مواردی که پیش از این از ضروریات زندگی تلقی نمیشد جایگاه اجتماعی خود را ارتقا بخشند. در نتیجه با تغییر احساسات خانوادگی بهدلیل افزایش انتظارات روبهرو خواهیم شد. چنین خانوادهای گرچه دارایی بیشتری دارد، ضرورتاً لذت بیشتری نمیبرد. درآمدزایی زنان در صورتی که به تعدد مدیریت خانواده بر منابع مالی بیانجامد و هر یک از زن و مرد به دلخواه درآمدهای خود را هزینه کند، احتمال مصرف اقلام غیر ضرور را افزایش میدهد.
3. شکوفایی استعدادها و خلاقیت: یکی دیگر از پیامدهای مثبت اشتغال زنان برای آنان شکوفایی استعدادها و توانمندی های پنهان و کشف نشده آنان و نیز افزایش خلاقیت در بروز قابلیت های خویش است. انجام فعالیت های تاثیرگذار اقتصادی و اجتماعی و کسب موقعیت ها و مناصب مهم شغلی و اداری باعث شده که زنان اهتمام بیشتری به بروز خلاقیت ها و توانایی های خویش در انجام وظایف محوله داشته باشند.
و اما پیامدهای منفی اشتغال زنان در بعد فردی عبارتند از:
الف-2) نیاز اقتصادی
الف-4) افزایش تقاضای بازار کار برای جذب زنان
در بسیاری از مشاغل، کارفرمایان به جذب نیروی کار زنان علاقهمندند. به نظر میرسد زنان، در مقایسه با مردان، تلقی مثبتتری از فعالیتهای یکنواخت دارند و برای این کارها حوصلة بیشتری نشان میدهند. افزون بر این، در صنایع رقابتی، بهکارگیری نیروی کار زنان، با دستمزدهای کمتر از مردان، مزیتی مهم بهشمار میآید.
نکته ای که باید در مقدمه خاطر نشان کرد این است که اشتغال در مفهوم جديد آن كه فعاليت اقتصادي مزدوري در ساعات معين و خارج از محيط خانه است، بيشتر محصول جهان صنعتي و جايگزين شدن كار در كارخانه ها و ادارات به جاي فعاليت هاي كشاورزي و دامداري است كه در كنار خانه و در ساعات انعطاف پذير، انجام ميگرفت. رشد روزافزون حضور زنان در عرصه هاي اقتصادي، هم ناشي از تحولات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي بوده و هم منشأ تحولاتي در تمامی این عرصه ها است. لذا در این نوشتار قصد داریم به بررسی علل و پیامدهای اشتغال زنان در جامعه ایران بپردازیم.
4.تأثیر بر روابط مادر و فرزند: گاهی برخی عوامل در زندگی زنان شاغل میتوانند برای روابط مادر و فرزند مخاطرهآور شوند. ساعتهای طولانی حضور مادر بیرون از خانه و در نتیجه ساعتهای طولانی محرومیت کودک از مادر که یا در منزل تنهاست و یا در مهدکودکها یا مدارس به سر میبرد بر فرزند تأثیر منفی میگذارد. از سوی دیگر، زمان ناکافی برای ابراز محبت و رسیدگی به فرزند و فشارهایی که مادر از ناحیة تعدد نقشها، همکاری نکردن اعضای خانواده و بالا بودن سطح انتظارهای آنان احساس میکند، موجب میشود وی ناخودآگاه این فشارها را به فرزندان نیز وارد آورد. فرزندان در مراحل گوناگون رشد به شکلهای متفاوت به والدین خود، بهویژه مادر نیازمندند. در سالهای آغازین به حضور فیزیکی وی نیاز دارند؛ زیرا این حضور به آنها احساس ایمنی میبخشد. اما انسانها در همة دورة کودکی و نوجوانی نیازمند آناند که بهگونهای متمایز، محبوب و مطلوب والدین خویش باشند. این مسئله به رشد عاطفی آنان کمک میکند.(علاسوند:1387)
شاید بتوان گفت در چند دهة قبل، اشاعة آموزش به سبک جدید و در نتیجه بالا رفتن سن کار، سبب شده است که خانواده بخشی از نیروهایی را که در گذشته به بازار کار میفرستاد از دست بدهد و نوجوانان که در گذشته نیروی کار و از منابع درآمد خانواده بهحساب میآمدند به عناصر مصرف کننده تبدیل شوند. این موضوع تعادل مالی خانوادهها را از میان برده و از سوی دیگر سیاستها و تحولات اقتصادی در دهههای اخیر نیز سبب شده است نسبت هزینهها به درآمد تغییر کند. همین دلایل باعث شده که زنان بخشی از فرصتهای اشتغال در جامعه را، برای تأمین دستمزدی که در گذشته به فرزندان آنان تعلق میگرفت، درخواست کنند (زعفرانچی،31:1389).