بعد از چندی به حج مشرف شدم. در عرفات نزدیک اذان صبح خواب دیدم مدیر کاروان ما گفت: آِیا اطلاع داری علامه طباطبایی به حج مشرف شده است. میل داری به دیدار او برویم؟
بامداد روز یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۶۰ هجری شمسی، علامه در همان بیمارستان به لقاءالله پیوست. فردای همان روز با تشییع نسبتاً آبرومندی پیکر مطهرش را در مسجد بالاسر حضرت معصومه به خاک سپردند. رضوانالله تعالی.
همان جا نشستیم. باغبان مقداری گیلاس چید و پس از شستن خدمت استاد گذاشت. ایشان تناول کرد و ما نیز خوردیم. چه جلسه باصفا و زیبایی بود.
مشاهده چنین وضعیت رقت باری برایم دردناک بود و از قدرناشناسی مسئولان مربوطه بسیار متأسف شدم. آیا درست است که یک شخصیت بزرگ علمی و یک عالم ربانی در بیمارستان تنها بماند؟ اف بر قدرناشناسی و جهل ابنای روزگار.
وفات در بیمارستان
بههرحال این شخصیت ممتاز علمی در حدود یک هفته در بیمارستان بستری و در حال اغما بود. در همان ایام آقای محمدتقی انصاریان که از ارادتمندان علامه بود روزی به من گفت: چه خوب است علامه از سوی امام خمینی عیادت شود.
بامداد یکی از شبها از احوال استاد جویا شدم گفتند: حالشان بدتر شده او را به بیمارستان گلپایگانی قم بردهاند.
در این رابطه با دفتر امام در تهران تماس گرفتم. ایشان حاج احمد آقا را به عیادت فرستادند.
باغبان عرض کرد بفرمایید تا برایتان گیلاس بچینم.
آیا این خبر مفید بود؟
استاد در حالی این سخنان را میفرمود که همه چیز را فراموش کرده بود.
ساعتی در خدمت ایشان بودیم ولی جز یکی دو جمله حرفی نزد. بعد فرمود: میل دارید در باغ قدمی بزنیم؟ باغ بزرگ و زیبایی است.
همراه استاد یک مرتبه دور باغ زدیم. به درخت گیلاس بزرگی رسیدیم که پر از گیلاس بود. علامه مجذوب آن درخت زیبا شد و توقف کرد.