این روزها سریال «بیهمگان» با بازی شما از شبکهی سوم سیما پخش میشود. در ابتدا کمی از فیلمنامه و ایدهی این کار بگویید. فیلمنامهی این مجموعه چه ویژگیهایی داشت که آن را پذیرفتید؟
یک خانواده بیهمگان در شبهای پاییزی
هر نقشی که با آن مواجه میشوم، در زمان تولید اثر، تکّهای از جانم میشود. چه بگویم از لحظاتی که با (الناز یوسفیان) گذراندم؟ هربار که گریست با او گریستم و قلبم شکست. هربار که امیدوار شد، قلبم روشن شد از نور امید. بله، حقیقت این است که من با نقشم میخندم، میگریم، اعتماد میکنم، گریزان میشوم، میمانم و ادامه میدهم تا لحظهی پایان. تا روزی که ناگزیر به ترک کردن آن نقش شوم. این آرزو که «ای کاش عمر نقش تمام نشود» همواره در دل من بیدار است. البته چیزهای بسیاری هست که میتوانم دربارهی تأثیر نقش بر بازیگر بگویم. در واقع موضوع پایاننامهی فوقلیسانسم هم با این ماجرا بیارتباط نبود. چگونگی خلق نقش و چگونگی ترک نقش با نگاهی به تعالیم «یرژی گروتوفسکی» مسئلهای بود که مطرح کردم. هم آنگونه که از کلانترین و تأثیرگذارترین اعضای گروه گرفته تا خردترین افراد گروه برای رساندن بازیگر به شرایطی مطلوب در جهت خلق نقش تلاش میکنند و همهی تمهیدات اجرائی برای قرار گرفتن بازیگر در جایگاه شخصیت دراماتیک در نظر گرفته میشود، همانگونه هم باید برای ترک کردن نقش تلاش کرد و تمهیداتی اندیشید، که این دفعه بار تمام این مسئولیت بر دوش خود بازیگر است و این عملی برای مراقبه و نگهداری از سلامت خود اوست. بنا به دریافت شخصی من اگر یک بازیگر مدت طولانی دست به آفریدن کاراکترهای گوناگونی بزند، که هر کدام از جهت عاطفی و اجتماعی با هم متفاوت باشند و هرگز هم برای ترک کردن آن نقشها تمرینی نکند و هیچ فرآیندی را برای فاصله گرفتن از آن نقشها طی نکند همواره بخشی از روحش، ذهنش و عواطفش درگیر آن کاراکترها باقی خواهد ماند. پس فکر میکنم همانطور که برای رسیدن به نقش تلاش میکنیم برای فاصلهگرفتن از نقش هم باید تلاش کرد. این قطعاً همان کاریست که به سلامت روان و قلب بازیگر میانجامد و در نهایت ضمیر، غریزه و احساسات او را آمادهی کِشتِ بذر نقشی تازه میکند.
از همکاری با «بهرنگ توفیقی» و «اصغر هاشمی» بگویید؟