در نقد ضبط پاسپورت همایون شجریان

اجرای کنسرت «برای ایران» او در ماه‌های گذشته، نشان از درک و درایتش از موقعیت خود به عنوان یک چهره شناخته شده هنری در قبال جامعه ایرانی داشت. جامعه‌ای که به شدت در کانون توجه دوقطبی‌سازانی قرار دارد که ایران را پاره پاره و جدا از هم می‌خواهند. چه نسخه‌های داخلی آن در دو طرف ماجرا و چه نمونه‌های خارج‌نشین آن.

همایون شجریان اما داستانش تا حد زیادی فرق داشت. هر چند فشار زیادی برای وادار کردن او به اتخاذ مواضع سیاسی غلط یک سویه وجود داشت اما او به تسلیت به مناسبت درگذشت مهسا امینی و تنی چند از جوانان ایرانی در جریان رویدادهای پس از آن و ابراز ناراحتی درباره آنچه اتفاق می‌افتاد، بسنده کرد و در برابر فشارهای سنگین برای موضع‌گیری سیاسی درباره کلیت نظام، ایستادگی کرد و سخنی شوریده بر زبان نیاورد. و البته به هر حال ابراز سطحی از ناراحتی و مطالبه برای پیگیری پاسخ و ارائه توضیحات درباره آنچه اتفاق افتاده چیز غیرطبیعی نبود.

در خبرها آمد که پاسپورت همایون شجریان و خانم سحر دولتشاهی امروز در هنگام ورود به ایران ضبط شده است. خبری که پیش از این درباره علی دایی و مهران مدیری هم رسانه‌ای شده بود.

در جریان سال‌های بعد از ۸۸ و فاصله‌ای که میان مرحوم محمدرضا شجریان با نظام به جهت اتخاذ برخی مواضع سیاسی خاص در آن روزهای ملتهب و در جریان گفت‌وگو با چند رسانه خارجی پیش آمده بود، فشار زیادی بر همایون وجود داشت که مواضعی در همین جهات اتخاذ کند اما همانطور که در خرداد ۱۳۹۵ مرحوم شجریان (در مصاحبه با روزنامه ایران) توضیحات خوب و ناشی از تأمل چندین ساله درباره آن سال‌های تلخ بیان کرد، همایون هم حتی بعد از درگذشت ایشان، حاضر به اتخاذ مواضع رادیکال و یک سویه نشد.

بخوانید:  حضور ۱۶ شرکت دانش‌بنیان ایرانی در نمایشگاه سلامت کنیا

برخی دیگر هم ناظر به موقعیت اجتماعی خود که در کانون توجه مردم قرار دارند، هم درباره اتفاق اولیه گلایه‌هایی طرح کردند و هم درباره رویدادهای پس از آن موضع گرفتند. این دسته، دعوت به همدلی، کاهش التهابات، جامع‌نگری در عین مطالبه جهت اصلاح رویه‌ها و رویکردها داشتند.

انتشار خبر اتفاق امروز در ضبط پاسپورت او نشان می‌دهد که تمیزگذاری مناسبی میان افرادی که درباره رویدادهای اخیر موضع سخت و یکجانبه گرفتند با افرادی که تا حد زیادی با این فضا همراهی نکردند، صورت نگرفته و براساس یک وزن کشی مناسب با ایشان مواجهه نمی‌‌شود. تنها یک رویکرد غلط دوقطبی‌ساز یا کلی‌‌نگر که محل انتقاد این نوشتار هم هست، می‌تواند توجیه‌گر واکنشی در این سطح باشد.

موضع‌گیری مدیری، دایی و برخی افراد در روزهای اول آن‌ها را در یک طرف ماجرا قرار داد و هر چند با تغییر توازن ماجرا و رادیکال شدن اتفاقات و افزایش دز خشونت در کف خیابان، توقع از ایشان این بود که مسئولیت‌پذیرانه، سوی دیگر میدان را هم مشاهده کنند و از ظرفیت رسانه‌ای خود برای دعوت به آرامش و باز شدن فضای گفتگو به نفع اتحاد جامعه ایرانی استفاده کنند، اما فضا در بهترین حالت با سکوت ایشان همراه شد. شاید انتخاب رویه سکوت بی ارتباط با جوسازی سنگین ترول‌ها و برخی تریبون‌داران در شبکه‌های اجتماعی و احتمال هجمه به ایشان در صورت انتخاب سویه‌ای دیگر در برابر حوادث اخیر نباشد.


|