انتهای پیام
یکی از نکات جالب زندگی دکتر” کسری کیا” نخواستن فرزند به عنوان شرط او برای ازدواج است. در یکی از سکانسها بیان میدارد که می ترسم فرزندم مثل من بدون پدر بزرگ شود و آسیب ببیند. او که خود را یک مصلح اجتماعی در نظر گرفته و می داند احتمال دارد در آینده توسط پلیس دستگیر شود به هیچ وجه حاضر به بچهدار شدن نیست. حتی در جایی که همسرش بیان میدارد که از لحاظ پزشکی فرصت زیادی به دلیل بیماری برای فرزنددارشدن نداریم، قبول نمیکند. این مورد از تاثیر نداشتن پدر و آسیبی عمیق که از این موضوع دیده و بر اساس ویژگیهای شخصیتیاش، یعنی ترس از مسئولیتپذیری نشات میگیرد.
مورد دیگر که در خصوص قاتلان سریالی بوده و در وجود کسری نیز دیده میشود، هوش و نظم بالای او در انجام قتلهاست، به طوری که کمترین نشانهای از خود به جا نمیگذارد و سیستم پلیس آگاهی را دچار فرسایش میکند. البته در گذشته که توان نرم افزاری پلیس زیاد بالا نبود، دستگیری قاتلان سریالی منظم یافته، به شدت سخت بود به ویژه در دهه 80 و 90 میلادی که خیلی از پروندها سالها به طول میانجامید یا اینکه خود قاتل عمدا اقدامی را انجام می داد که دستگیر شود. حتی برخی از قتلهای سریالی از جمله پرونده معروف به زودیاک، هر چند به نتایج خوبی رسید ولی بسته نشد. اما امروز همانطور که در سریال به خوبی نشان داده شده سیستمهای هوشمند زیادی برای بررسی این مدل پروندهها وجود دارد و مدت زمانی که قاتل دستگیر میشود نسبت به گذشته بسیار کاهش یافته است و فقط قاتلان با هوش بالا و منظم دیرتر دستگیر میشوند، که دکتر کیا نیز از همین دسته قاتلان است و با نزدیک شدن به پلیس، به خوبی از چنگال قانون فرار میکند.
یکی از موارد عاشقانه این سریال اضافه شدن نقش دستیار عاشق(رعنا) در کنار قاتل سریالی است که با مقاومت دکتر کیا رو برو شده و رعنا بعد از نشان دادن مدارک علیه کسری، او را مجبور به پذیرش همکاری مینماید و دکتر کیا نیز همانند سایر قاتلان سریالی در واقعیت سعی در حذف او دارد ولی با زندانی کردن رعنا به او فرصت می دهد خودش را ثابت کند. البته کشتن رعنا با هدفش بسیار فاصله دارد و نمیخواهد برای دومین مرحله دچار اشتباه شده و اقدامی کند که باعث سرزنش درونی و عذاب وجدان شود. در بحث قاتلان سریالی مرد، در پروندههای متفاوت از جمله پرونده “رابرتولیام پیکتون”قاتل سریالی زنان روسپی ونکور کانادا و “تدباندی” قاتل سریالی زنان در آمریکا، زنان بسیاری عاشق این قاتلان شده، به طوری که قربانیان به ویلیام اعتماد کرده و به قتل رسیدهاند و تدباندی نیز همین طور. پس از دستگیری تدباندی، دختران و زنان زیادی برای او نامه زده و ابراز علاقه میکردند و در پایان با فردی پولدار ازدواج کرده و حتی در زندان بچهدار هم میشود. این نکته، عاشق یک قاتل سریالی شدن چیز تازهای نیست و زنان عموما به مردان با توان ذهنی، جسمی و جسارت بالا بیشتر علاقه دارند تا مردان ضعیف. نکته جالب این سریال که از سایر سریالهای پلیسی و جنایی ایران متمایز میکند همین عشق رعنا به دکتر کیا است و در ادامه بعد از فداکارهای رعنا، دکتر کیا عاشق او میشود به صورتی که در پلان آخر سریال پس از دستگیری او با نمایش تمام قد رعنا در مخفیگاه قاتل، بیننده، دکتر کیا را میبیند.
دکتر کیا به عنوان قاتل سریال، ترکیب اختلال شخصیت ضداجتماعی و خودشیفته است. دو اختلالی که در بررسی های جنایی قاتلان سریالی بیشترین جامعه آماری را به خود اختصاص داده و در شخصیت دکتر کسری کیا به خوبی با نقش آفرینی بازیگر ارزشمند امیر آقایی به نماش درآمده است. فریبکاری و دروغگویی، تکانشی بودن، تحریکپذیری و پرخاشگری، فقدان احساس گناه و اضطراب، فقدان پندگیری از تجارب منفی، عدم پشیمانی، فقدان مسئولیت در قبال همسر و فرزندان، حفظ رفتار شغلی با ثبات، هوش متوسط یا بالاتر از متوسط، خود محوری و خودخواهی، شکست در ارتباط مبتنی برمحبت با همسرش از ویژگی های شخصیت ضد اجتماعی اوست. دروغگویی بیمارگونه و استفاده از رفتارهای دستکاری شده، دو هستهی ویژگی شخصیتی افراد ضد اجتماعی است که در نقش دکترکیا به خوبی بارها نشان داده شده است. از سویی با ویژگیهایی مانند حس خود بزرگبینی و دیدگاه متکبرانه، اشتغال ذهنی دربارهی موفقیتهای نامحدود، احساس قدرت، زیبایی، مستحق بودن و احساس منحصر به فرد بودن، فقدان همدلی، روابط استثمارگری برای رسیدن به اهداف خود در زمره قاتلان سریالی خودشیفته قرار میگیرد.
یکی از جذابیتهای این سریال که شاید یکی از عوامل اصلی محبوب شدن قاتل نیز است، از بین بردن افرادی بانفوذ ولی جنایتکار است که کمتر توسط پلیس و سیستمهای قضایی دستگیر و به مجازات میرسند به طوری که در پایان سریال، سکانسهای دستگیری دکتر “کسریکیا” توسط نزدیکترین دوستش سرگرد طلوعی، برای بیننده خوشایند نیست و ذهن بیننده درگیر این است که منطق پلیس را از زبان سرگرد بشنود و از دستگیری قاتل خوشحال شود، ولی متاسفانه این نوع پایان بسیار سادهانگارانه است و بیننده را قانع نمیکند و ذهن بیننده با قهرمان داستان یعنی قاتل سریالی دکتر “کسری کیا” و وارثش رعنا به پایان میرسد.
اما از سویی دیگر اگر از زاویه شخصیت سرگرد امیرعلی طلوعی به داستان «خونسرد» نگاه کنیم، به شباهتهای این سریال با «هانیبال» میرسیم. مجموعهای آمریکایی که در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ از سوی سونی پیکچرز منتشر شد و طرفداران بسیار زیادی در سراسر جهان داشت. «هانیبال» داستان یک مامور باهوش اف بی آی بوده که پس از مدتی برای حل پروندههایش سراغ دوست روانپزشکش میرود. اما غافل از اینکه خود این روانپزشک قاتل اصلی همه پروندههای قتل است. مامور اف بی آی سریال هانیبال هر روز با دوستش معاشرت میکند و از او مشاوره میگیرد، اما نمیداند قاتل سریال که مدام در تعقیب آن است و نمیتواند دستگیرش کند، همین روانپزشک است. این روند داستانی و شخصیت پردازی دقیقا در سریال «خونسرد» هم استفاده شده است. اینجا سرگرد طلوعی به جای مامور اف بی آی است و با “کسری کیا” که قاتل اصلی سریال است، رفاقتی دیرینه دارد. او تمام پروندههایش را برای کارهای تشخیص هویت، به دست او میسپرد، غافل از اینکه خود کسری عامل بسیاری از جنایتها است.
یکی دیگر از ویژگیهای قاتل این سریال، داشتن امضاء اختصاصی است. نوع بریدن رگ دست مقتولان در این سریال به عنوان امضاء قاتل است که در سکانسی دکتر کیا نیز تایید میکند. البته این امضاءها به عنوان سرنخی در ایجاد پروفایلهای جنایی برای شناسایی قاتل بوده و کاراگاهان با این نوع امضاء همیشه به نتایج مطلوبی برای ساخت پروفایلهای جنایی و در نهایت دستگیری قاتل رسیدهاند. ولی به دلیل خودشیفته بودن قاتل سریالی، عشق به شهرت و اینکه کمتر به این فکر میکند که توان دستگیریش را دارند این امضاء را ثبت میکند، در اینخصوص نقش رسانهها نیز پررنگ است، رسانهها با نام گذاری قاتل و معروف نمودن او، به شخصیت خودشیفته او لذت فراوانی را تزریق میکنند به طوری که او برای قتلهای بعدی در فاصله زمانی کم ترغیب میشود. البته در برخی مواقع این بالا رفتن سرعت قتلها، قاتل را دچار اشتباه نیز میکند و باعث دستگیری وی میشود، هر چند به این موضوع در این سریال کمتر پرداخته شده است.