به عنوان نمونه یک روش این است که من ابر پروژه تعریف کنم به نام هوشمندی فراگیر که منجر به هوشمند شدن شهرها خواهد شد، وقتی من برنامه ریزی میکنم موضوعات من میشود از جنس خدمات از جنس مدیریت خدمات از جنس ذی نفعان اینها باید مدیریت بشوند و تا موقعی که ظرفیت های اینها توسعه پیدا نکند من هرچقدر هم که زیر ساخت ایجاد کرده باشم فایده ای برای اقتصاد دیجیتال ندارد و عملا منجر به بهره وری نمیشود و من احتیاج به تحلیل فرهنگ دارم .
این اتفاق هایی است که برای شما افتاده است و شما نمیبینید چون شاخص را GDP گذاشتید و به عناصر اقتصادی خارج از مرزها توجه نمیکنید. این شاخص ها را که داریم تعریف میکنیم باید به یک تعریف مشترک هم برسیم. در اقتصاد هیچ تغییری یک شبه اتفاق نمیافتد و احتیاج به ممارست دارد. یکی از مشکلات ما در اقتصاد دیجیتال بعضی وقت ها این است که نمیدانیم مساله را با کی طرح کنیم. بعد از طرح میبینیم که بقیه احساس میکنند به محدوده اشان تعرض شده است. و به دنبال آن باید یک مدتی با همدیگر بحث کنیم که این مسائل چگونه باید مطرح شود.
اکثر کشورها به این بخش دسترسی دارند. به بخشی از این اقتصاد همۀ کشور ها نمیتوانند ورود کنند . آن بخش کدام بخش است؟ یکی تولید سخت افزار ها و یکی بخش خدمات IT و نرم افزار ها. حالا خوشبختانه ایران در این حوزه ورود کرده است و ظرفیت هایی را هم در این زمینه داشته و دارد. خیلی از دوستان در بخش بالایی اقتصاد یعنی بخشی که همه میتوانند به صورت محلی به آن ورود کنند میپردازند ولی معضل ما بخش پایینی است که قدرت زا است .
ما اگر قصد داریم به عنوان یک کشور تراز اول در حوزه ی اقتصاد دیجیتال فکر کنیم، باید به این بخشهای مغفول در اقتصاد خود توجه کنیم. مواردی از جمله تولید سخت افزار ها از جمله نیمه هادیها و اقتصاد پلتفرمی برای ایران قدرت آفرین خواهد بود، در اقتصاد پلتفرمیمحدودیت هایی از جنس پلتفرمیوجود دارد بحث اعتماد عمومی وجود دارد.
امین ملکنژاد نیز خاطرنشان کرد:باید ببینیم در برنامه های گذشته چه چیزهایی باعث شده است که برنامه پیش نرود و سنجه هایش ما را راضی نکرده است. من اولین دلیلی که میبینم که برنامه هایمان به حد مطلوب نمیرسد برنامه ها را آرمانی مینویسیم، بعد از مدتی که با آن گشتیم و خوش بودیم باید با واقعیت روبرو شویم و میبینیم که چیزی دستمان را نگرفته است. از همین امروز نگاه نمیکنیم که آیا منابع در دست ما منابعی هستند که ما را به آن سر منزل مقصود برسانند یا نه؟ حالا تا حدی اگر آرمان گرایانه فکر کنیم بد نیست ولی این که بعدش بیاییم و بگوییم حتی ۵ درصدش هم محقق نشده است این یعنی خطای فاحش برنامه ریزی داریم.
در سند شبکه ی ملی ما دیدیم که خدمات دیجیتال پایه و پلتفرم های خدمات دولتی آنها جزو زیست بوم اقتصادی است معنایش این است که ما روی آنها نظر داشتیم و برنامه ریزی کردیم. معنایش این است که ما میخواستیم به عنوان یک کشور موثر در این زمینه فعالیت کنیم. یک مشکل بزرگ داریم وقتی وارد جنگ پلتفرم ها و جنگ دیجیتال میشویم مسالۀ سخت افزارها و نرمافزار های پایه مثل نرم افزار های برنامه نویسی پیش میآید. ممکن است کسی بگویید ما در نرم افزار های پایتون و سی شارپ مشکلی نداریم ولی ما در نرم افزار های بازی سازی به طور مثال تحریم هستیم و این ها قدرت زا است یا به نقطه ای میرسیم که به ما یکسری قطعات را نمیدهند یا یک گوشی هایی را میدهند که روی آن قطعات متفاوتی نصب شده است. سپس اقتصاد ما را از این طریق تحت تاثیر قرار میدهند.
بازیگران اقتصادی در پروژه ی هوشمندی فراگیر چه میکنند؟
سعید مشهدی در ادامۀ این نشست عنوان کرد: دلیل این آنارشی که در حال شکلگیری است، عقب بودن سیاست گذار از کسب و کار ها و کسب و کار ها از مردم هست . مردم یک نیازی دارند که آن کسب و کارها شناختند و آن کسب کار ها دارند نیاز مردم را مرتفع میکنند ولی نکته ی مهم ترش این است که حاکمیت هنوز به این فضا دست پیدا نکرده است و ما اعتماد کاملی نداریم که این فضا را چطوری جلو ببریم و به این فضا برسیم . ان شاء الله اگر خواستیم کار کاملی را انجامرا ببینیم همه ی ابعاد را ببینیم.
اصناف در اینجا خیلی قدرت پیدا میکنند. نهاد های مربوط به مصرف کنندگان است که قدرت پیدا میکنند. ولی بخش دیگری میگویند ما باید به سمت اقتصاد دستوری برویم وگرنه عدالت اتفاق نمیافتد و هر کسی زور بیشتری دارد منابع بیشتری به سمت خودش میبرد. این یک نکته ی خیلی مهمیاست که باید به آن فکر شود. لذا خیلی از مشکلاتی که در اقتصاد داریم از خارج از اقتصاد نشات میگیرد.
یک سوال این است که آیا سیستم حاکمیت جدید میتواند با حاکمیت سنتی که در کشور ها وجود دارد وفاق ایجاد کند یا این منجر به تقابل حاکمیت ها خواهد شد. اتفاقی که ممکن است بیافتد این است که ما جنگ تمدن بزرگ را در برابر خرده تمدن ها داشه باشیم . این چیزی است که تکنولوژی دارد سعی میکند این گفتمان را قالب کند و حتی میگویند جوامع سایبری باید تصمیم بگیرند. یک چیزی ایجاد شده تحت عنوان سازمان های بدون مرز و سازمان های مجازی که نمیتوانیم بگوییم مالکیت این سازمان ها مال کیست و میبینید که مالکیتش در بین بازیگران فضای سایبری توزیع شده است. اینها در افق اقتصاد دیجیتال بینالملل است و ما در ایران درگیر موضوعات خیلی کوچک تری هستیم.
جواب این سوالات را در حوزهی اقتصاد نمیتوانیم دنبال کنیم بلکه باید در حوزه های دیگر شاید فرهنگ شاید تکنولوژی و شاید موارد دیگر دنبال کنیم. یک دعوای دیگر این وسط وجود دارد که میگوید مرجع اینکه تشخیص بدهد چه نیازی اصلی است کجاست؟ یک رویکرد در اقتصاد میگوید تمام بازیگران اقتصادی باید نسبت به آن نظر بدهند برای همین به سمت اقتصاد های باز و اقتصاد های مبتنی بر بازار برنامهریزی میکنند.
اما یک نگاهی به همین مدلی که الان داریم داشته باشیم . ما در کشور اگر بخواهیم متولی انتخاب کنیم برای اینکه اقتصاد دیجیتال را درکشور مطالبه کنیم کدام نهاد ها درگیر میشوند؟
حالا به طور مثال درحوزه ی مدیریت هوشمند فراگیر نقش دولت چیست؟ اینها منابع در اختیارشان است و باید فضایی را ایجاد کنند که نوآوری و خلاقیت اتفاق بیفتد ولی امنیت اتفاق نیفتد. اینجا بد نیست من یک گریزی بزنم به همان اسلاید های اولی که داشتیم. ما یک بحثی داریم در اقتصاد و میگوییم ابزار ارزش آفرینی که تغییر میکند منجر به تغییر قدرت میشود و تغییرات اجتماعی را باعث میشود. ما آمدیم فناوری را آوردیم و این منجر به تغییر قدرت ، منجر به تعارض منابع اجتماعی شده است.
هرکس سکاندار پروژه میشود عنوان میکند که من درصد پیشرفت قبلی را قبول ندارم. پس هیچ وقت ضمانت اجرایی ایجاد نمیشود چون ان کسی که دارد اجرا میکند خودش خودش را ارزیابی میکند. ما احتیاج به یک متولی ارزیابی جداگانه داریم. متولی ارزیابی کی میتواند باشد؟ شاید مرکز آمار باشد . امروز خود وزارت ارتباطات سفارش میدهد . به نظر من باید بودجه ای در اختیار مرکز ملی قرار بگیرد تا سفارش دهد بتواند رصد کند موضوعات را . مساله ی دیگر شاخص های ما است.
اینها میخواهند فناوری را تبدیل به ارزش کنند اینها میخواهند فرهنگ فناوری را جا بیندازند و جایگاه قدرت خودشان که عادلانه است به دست بیاورند و حاکمیت باید اینها را تقویت کند تا بتوانند کارهایشان را صادر کنند.
این طبقات اجتماعی را شروع کرده است بر هم زدن. در اثر این اتفاقات دستگاه های امنیتی به میدان آمده اند. این دستگاه های امنیتی میگویند فناوری باعث اغتشاش شده است. حرفشان اشتباه نیست. ما اگر بخواهیم مدیریت کنیم توسعۀ فناوری باید همراه با پیوست های اجتماعی سیاسی باشد . باید بگوید این تغییرات سیاسی که اتفاق میافتد باید بگوید چه مشاغلی از بین میرود و چه مشاغلی ایجاد میشود.
مسئلۀ بعدی این است که کار را به فرد درستی نمیسپاریم . عملا در برنامه های ما میبینیم که ۵ دستگاه همه با هم متولی یک مضوع شده اند. پس تقسیم کار درستی هم نداشتیم. ما اگر اقتصاد دیجیتال را توسعه بدیهم باید انواع و اقسام وزارت ها پای کار بیایند. مساله ی بعدی شاخص گذاری است که در کشور ما به خود مجری واگذار شده است، نتیجه این میشود که ما تا الان به اندازه ی دو بار شبکه ی ملی اطلاعات را تمام کردیم! و هر دفعه به نفر بعدی که واگذار شده است