جامعهای که فیلم بازنمایی می کند هیچ نقطه روشن و امیدی در خود ندارد. پدرام پدر خویش و دوستان او را کسانی میداند که دست در بیت المال دارند و در جستجوی این زوج جوان برای یافتن سرمنشا این سرگردانی، مدام انسانهایی را می بینیم که هر یک از دیگری بدبخت تر و فلاکت زدهتر هستند. انسانهایی که افراد نجات یافته ایشان کسانی هستند که از راه خطا بازگشته و در قبرستان ماشینها زندگی می کنند. تصویر نشان داده شده از دور انداخته شدن معصومیت ها درمیان زباله ها میگوید و بی پاسخ ماندن چرایی و چگونگی این رها شدن ها. اصل ایده انتخابی و تصویر به نمایش گذاشته شده در این اثر ویژگی انحصاری فیلم “آنها مرا دوست داشتند” می باشد، پرده برداشتن از حقیقت تلخ حراج کودکان معصوم در جامعه زنگ خطری است که نیازمند توجه و تحلیل به لحاظ اجتماعی و فرهنگی است. بدون شک نگریستن به آسیب های اجتماعی از رسالتهای هنرمندان و تولید کنندگان آثار سینمایی و نمایشی است، اما توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که در توجه به آسیب های اجتماعی نگاهی متوازن به لایه های گوناگون جامعه در پژوهش ضروری است.
فیلم «آنها مرا دوست داشتند» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا رحمانی تصویری تلخ از فضای اجتماعی ایران را به نمایش می گذارد. سرزمینی که گویی انسانیت در آن به فراموشی سپرده شده و انسانها کودکان معصوم و دوست داشتنی را به چوب حراج میزنند. «آنها مرا دوست داشتند» انسانهایی را نشان می دهد که عدهای به سبب فقر وفلاکت کودک فروشی می کنند و عده ای دیگر به سبب متمول بودن حسرت دیگران را به بهایی گزاف میخرند. همواره باید پذیرفت تا خریداری نباشد فروش و عرضه ای وجود نخواهد داشت. در جامعه ای که حیات انسانی به سبب فقر و و فشارهای اقتصادی با خطر روبرو می شود انسانهایی، فرشتههای کوچک خود را به امید قرار گرفتن در شرایطی بهتر از خود دور میکنند. تلخی فیلم “آنها مرا دوست داشتند” به سبب معصومیت به حراج گذاشته شده در این ظلمت و تاریکی انسانی است.