این که محب فرزندش را با شکل و شمایلی مشابه به نعیم و همسر سابقش از دست داده است یک بحث است و تکرار این مطلب در فیلمنامه نکته دیگری است ، اما حالا قرار است از زبان یک مادر این دیالوگ را شهاب حسینی در نقش محب بشنود و قرار است این درون ریزی را در بازیش به اوج برساند و حالا برعکس همه مواقع از میزان داغ مشترک چیزی بگوید و نگوید، حالا بازیگر پارتنر که قرار نیست از داده های شخصیت محب چیزی متوجه شود تنها می تواند داغش را تحمل کند و پانته آ بهرام در این سکانس هم بدون دیالوگ و با حرکت سر و صورت و چشمانی که حاوی التماس ، خواهش ، سوال و گاهی حتی بی اعتمادی است محیط را ترک کند.
سکانس مشترک او با هادی حجازی فر در قسمت های پایانی و سکانس مشترک او با شهاب حسینی در محل اداره پلیس کافی است تا پانته آ بهرام نشان دهد که چه اشرافی بر روی نقش دارد.
عضلات صورت به سرعت تغییر می کنند و از یک تنفر به یک لبخند می رسد، شک نکنید که در دنیای بازیگری تبدیل این لحظات برای یک بازیگر بسیار طاقت فرسا، سخت و مشکل است و اینجاست که می گویند بازیگری بعد از کار در معدن سخت ترین کار دنیاست. چرا که تو باید با تمام حس و حال و حواست بر ماهیچه های صورتت حکومت کنی تا آنها عنان اختیار را در دستان مغز و احساس تو قرار دهند تا بتوانی از لحظه تنفر با یک دیالوگ پارتنرت تغییر کنی و این تغییر را نه تنها به تصویر بکشی که به جان مخاطب نیز منتقل کنی.
آیا این خبر مفید بود؟
انتهای پیام/